«حرف هم عمل است»!
[پیرامونِ سرمقاله پیام فدائی شماره 276]
فهم و بازشناسیِ بُرونرفت از اوضاع کنونی میان عناصر و تجمعات چپ خارج از مرزها، منحیثالمجموع یکسان است. دلیلی در توضیح دوبارهٔ عدم حضور همهٔ آنها [با هر گرایشی] نیست. خودشان معترفاند، به خاطر اینکه بسیار آشکار است. پسازاین و مهمتر جنگ و جدلهای [گاهبهگاه] سیاسیشان هم بر سر اصل موضوع، یعنی چگونگی ارتباط با درون و همراهی با اعتراضات و اعتصابات کارگری و تودهای، نهتنها در اولویت، بسا که در نظرِ درازمدتشان هم گُنجانده نشده است.
فرازهایی از نظرات بیژن هیرمنپور
[بمناسبت چهارمین سالگرد مرگ نابهنگام وی در 31 آگوست]
گاهی وقتها ارائۀ تصویرِ صحیح از فقدانِ و جایگاهِ عناصر، در حوزۀ قلم امری دشوار خواهد بُود. زیراکه اهمیت قضیه نه ناباوری به قبول آن، بلکه پدیداریِ خلاء و اثرگذاری آنها در زندگیِ شخصی – سیاسیِ دیگران است. پس در چنین موقعیتیست که نبُود و مقامشان برجستهتر، و در حقیقت نیازها و کاستیهای شخصی – جمعی عیان میشود. البته در این قسمت هیچ فرد و یا جمعی تکنمونه نیست و دهها فرد و جمع، چه در دنیای شخصی و چه در دنیای سیاست، با چنین پدیده و موضوعی رودررو هستند. بیتردید بیژن هیرمنپور یکی از آنهایی بُود که نبُود وی در میان بعضاً دوستان و نزدیکان محسوس است.
ناتو ابزاری علیۀ هستی و بشریت
جهتِ جهانِ کنونی را بهآسانی میشود در تصمیمات سیاسی و جنگیِ کشورهای عضو ناتو [برهبری امریکا] دید. بهطورقطع خوانشِ همهجانبه از تصمیماتِ [ناتو] ناممکن است، زیراکه بیش از نیمی از آنها در پشت پرده و در دالانهای بسته صورت میگیرد و فقط بخش کوچکی از آنها [و آنهم بعد از عبور از فیلترِ قدرتمداران بینالمللی] به بیرون مخابره میشود. هر ساله تعدادی از حاکمان زورگو در گوشههای متفاوتِ جهان، دُور هم جمع میشوند و نقشه و برنامۀ تخریبِ یکسالۀ خود را پی میریزند؛ برنامۀ یکسالهای که نیاز به صد سال وقت، برای ترمیم آنهاست.
8 تیر 1355، نمادِ جنایتِ نظامِ پهلوی
[بهمناسبت جانباختن حمید اشرف و دیگر یاراناش]
8 تیر 55، تنها یادآورِ جانفشانی چند تن از کمونیستهای عملگرا نیست، بلکه زنده نگهداشتن حافظۀ تاریخی از جنایتیست که نظام پهلوی در حق فرزندان کارگران و زحمتکشان مرتکب شده است؛ زنده نگهداشتن سیاستِ نظامی استکه درپی تداومِ «جزیرۀ ثبات و آرامش» امپریالیستی بُود و بههمین دلیل، تا توانست به دستگیری، شکنجه و اعدامِ کمونیستها، مبارزین، مخالفین و نیز به سرکوبِ اعتراضات کارگری و تودهای پرداخت.
در جزيره سرگردانى (قسمت آخر)
سربلند: خيلی ممنون از بحثهای رفقا كه عمدتاً به ريشهياب گذشته و پيوندشان به امروز برمیگشت. ولی بههرحال آنچه كه امروز روبروی ماست واقعيت تلخ «عدم تاثيرگذاری» بر تحولات امروز است. بياييم بر سر همين بحث جنبش چريكی. شايد وقتش رسيده باشه كه بتوونيم به يكسری پاسخهای روشن، جوابهايی روشن و صحيح داشته باشيم….. آيا خط سياسی كه در گذشته عمل كرد و امروز بههرحال بسياری مدافع آن هستند امروز قادر است نقش خود را بازی كند؟ اگر آری چگونه؟ يا بهتر بگويم چه موانعی بر سر راهش وجود دارد كه بايد با آنها جنگيد.؟ اينكه جمهوری اسلامی بايد سرنگون شود در اين هيچ شكی نيست. اما بحث بر سر چگونگی آن است. آيا مجموعه مباحث رفقای بنيانگذار فدايی امروز میتوانند كمكی در اين راه باشند يا خير؟
«ایرج مصداقی»، مصداقِ هوچیگری
دُرست است که «ایرج مصداقی» فاقد ظرفیت لازمه – برای جمعوجور کردن تعدادی اندک – است؛ ولی در عوض تردستی بلندبالایی در وردستی، و همچنین گُنجایشِ بسیار زیادی در هوچیگری دارد.
ترسيم خط روشن با مماشات و محافظه كارى (قسمت چهارم)
سربلند:
رفيق شباهنگ، میخواهم وقفهای در اين گفتگو داشته و پاسُخ سئوالاتی از خوانندگان اين گفتگو را از تو بپرسم. در دُور قبلی گفتگوهایمان، خوانندگان به دو مورد برخُورد كرده بُودند كه علاقمندم نظرت را در آن خصوص بدانم. شخصی بنام محسن معتقد بود امروز ما با پديدهای به نام «اسلام سياسی» روبرو هستيم كه هيچ تجربه تاريخی در برخُورد به آن در گذشته وجود نداشت. يعنی ما هيچ آثار مكتوبی نداريم كه به اينموضوع پرداخته باشد. و حالا در مقابل اين پديده چه موضعگيری باید داشت بخصوص اينكه اسلام حداقل در شعار خود را مخالف نظم فعلی جهان میداند.
سئوال دوّم هم از سوی غلام مطرح شده بُود که به نقش تجربیات تاریخ جنبش کمونیستی در جهان برمیگردد. او معتقد است که در دُورهای رهبران پرولتاریا با جمعبندی تجربیات قبل از خود توانستند ایدههای نوینی را خلق کنند، اما ما در دُوره خود جمعبندی مشخص از گذشته و شکست تجربیات سوسیالیسم در جهان نداریم. نظر تو چیست و آیا تو جمعبندی در خصوص تجربیات گذشته در عرصه بین المللی داری؟
نقش رسانهها در جهانِ سرمایهداری
مسئولیت ارگانهای تبلیغی [از جمله رادیو و تلویزیون و روزنامهها] در جهتدادن افکار عمومی بسیار زیاد – و در حقیقت غیر قابل انکار – است. پسدرآمد آن در دنیای امروزی و آنهم در حوزههای متفاوت آشکار است. قدرتمداران [جدا از ارگانهای سرکوب] بهیاری رسانههای جمعی، جهانِ را تسخیر کردهاند و بهراستی که حقیقت، در دالانها و اتاقهای فکرِ جانیان بشریت قربانی شده است. نگاه به این وضعیت آزاردهنده است و خیل عظیمی از خبرنگاران، روزنامهنگاران و خلاصه دمودستگاههای تبلیغاتی، در جادۀ سیاستهای امپریالیستی در گشت و گذار هستند.
هر راهی رهرُو نياز دارد (قسمت سّوم) *
فکر میکنم باید با این خط، بیشتر از این، رو راست بُود. باید هر جریانِ مدعی این خط، موقعیتشون بدُرستی توضیح بده و بگه که در کدوم حوزه داره، ازش دفاع میکنه. بدنبالِ بهانه هم نباید بُود. بقول شما نمیشه بعد از 30 سال گفت جنگ، جنگ، ولی در عرصۀ عملی چیزی ندید. البته باید بگم که تفکر بیعملی فقط مختص به این خط نیست. حتی اونهائیکه دوا و درمون جامعه رو، در حزب و ارتباط با طبقۀ کارگر دارند میبینند هم در این زمینه کاری انجام نمیدهند و بی عملاند. اونها هم در چارچوبۀ فکریشو، دست به هیچ حرکتِ عملی نمیزنند. اونها هم خط شون رو، در صحنۀ عملی محک نمیزنند.