خانه > پيوندها > علل و پیآمدهای شکافِ طبقاتی در ایران

علل و پیآمدهای شکافِ طبقاتی در ایران

سقفِ زندگی میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش و دیگر توده‏های ستم‏دیده، در اثر تورم بسیار پائین است و در عوض زندگیِ یک درصدی جامعه، روبه بالاست. جامعۀ ایران همانند دیگر جوامع سرمایه‏داری، در عرصه‏های متفاوت هم‏چون نوعِ زندگی، میزانِ درآمدها، نوع و زمانِ پرداختِ مالیات‏ها، تقسیم و استفاده از منابع طبیعی مملکت و غیره، دو گونه است. نمای معضلات و مشکلاتِ رودرروی توده‏های ستم‏دیده، با ادعای حاکمان مبنی بر زندگی مطلوب‏تر و محترم شمردن به حقوق پایه‏ای آنان، متمایز از هم است. فقر، دربدری و فلاکت در ابعادِ دهشتناکی دارد از سر و کول مردم بالا می‏رود و تسمۀ ناامیدی و نداری را تنگ و تنگ‏تر می‏کند.

در حقیقت عقب ماندن مردم از تهیۀ نیازهای اولیۀ زندگی بدلیلِ گرانی سرسام‏آور، افزایش آب و برق و اجارۀ مسکن، جامعۀ ایران را به باتلاقِ مرگِ محرومان تبدیل کرده است. پیداست که عللِ تفاوت‏های زندگی و نابرابری‏های درونِ جامعه، بر گردنِ طبقۀ سرمایه‏داری وابستۀ ایران است؛ طبقه‏ای که کار و بار و وظیفه‏اش، آماده کردنِ سودآوری هر چه بیشترِ بانک‏هاست؛ بانک‏هایی که دمار از روزگار مردم در آورده‏اند و بنابه گزارشِ دم و دستگاه‏های دولتی، رشدِ 25 درصدی داشته‏اند. به عبارت ساده‏تر هر چه درآمدِ کارگران و دیگر توده‏های محروم پائین‏تر می‏آید، سود و سرمایۀ بانک‏داران بیشتر می‏شود. البته که تمامی نهادها، ارگان‏ها و موسسأت مربوط به نظام، از اوضاع کنونی و از برکتِ سیاست‏های امپریالیستی حاکم بر جامعه ذیفع‏اند و تابحال و – آن‏هم – به یُمن دم و دستگاه‏های سرکوب، میلیاردها تومان پول به جیب زده‏اند. پرداختِ حقوق‏های کلان و میلیاردی به مدیران بانک‏ها، شرکت‏ها و دیگر «مدبر»ان جامعه، و در مقابل تعیین دست‏مزدهای ناچیز به کارگران و متعاقباً عدم پرداخت آن‏ها از جانب کارفرمایان و صاحبان تولیدی، باعث شده است تا شکاف و فاصله‏های طبقاتی بیشتر و بیشتر شود. معین است که چنین جامعه‏ای، جامعۀ آرمانیِ کارگران و زحمت‏کشان نیست و بدردِ همان یک درصدی می‏خُورد، که در قدرت‏اند؛ مگر بی‏دلیل است که میلیون‏ها نفر معتادند؟ مگر بی‏دلیل است که میلیون‏ها جوانِ فارغ‏التحصیل بیکارند و میلیون‏ها کودک، در خیابان‏های ناامن ایران به کارهای کاذب مشغول‏اند؟

خلاصه جامعۀ ایران را نمی‏توان در هیچ بُعد و یا عرصه‏ای، به‏عنوان جامعۀ بناشده بر محترم شمردن به حق و حقوق پایه‏ای انسان‏ها به حساب آورد. به این سبب که سران حکومت تاکنون، در تعرض به معیشت کارگران و دیگر توده‏های ستم‏دیده سنگ تمام گذاشته‏اند و روزبه‏روز دارند، سفرۀ خالی‏شانرا، خالی‏تر می‏کنند و بر قیمت اقلام اولیۀ زندگی می‏افزایند. همین چند روز قبل 25 درصد بر قیمت نان افزوده‏اند و اخیراً «یدالله صادقی» رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت استان تهران اعلام کرده است که: «در بخش نانوایی‌های یارانه‌پز، بربری با آرد ۸۳۰ تومانی به‌قیمت یک‌هزار تومان، سنگک با آرد ۸۱۵ تومانی، یک‌هزار و ۲۰۰ تومان، تافتون با آرد ۸۲۰ تومانی، ۵۵۰ تومان و لواش با آرد ۸۲۰ تومانی به‌نرخ ۳۰۰ تومان عرضه می‌شود».

یقیناً افزایشِ بی‏رویۀ قیمت‏ها، صرفاً به نان خلاصه نمی‏شود و چنان‏چه بخواهیم، بر اضافه‏تر شدن قیمتِ دیگر اقلامِ اولیۀ زندگی هم‏چون آب و برق و بنزین، دارو و درمان پزشکی بی‏افزائیم، آن‏وقت راحت‏تر می‏شود به عمق فاجعه‏ای که سرکردگان رژیم جمهوری اسلامی دارند در حق مردم روا می‏دارند، پی بُرد. متأسفانه مشکل مردم در زیرِ سلطۀ قداره‏بندان نظام یکی دو نیست. خودکُشی در اثر نداری، خُودسوزی بدلیل بیکاری، اعتیادِ جوانان در اثر فقر، صدمه دیدن کارگران در اثر بی‏مبالاتی کارفرمایان، آتش‏سوزی مدارس و متعاقباً سوختن دانش‏آموزان در اثر سهل‏انگاری آموزش و پرورش نظام و همه و همه، ارمغانِ سران رژیم جمهوی اسلامی برای میلیون‏ها انسانِ دردمند و کودکان است. زندگی اکثریت قریب به اتفاق جامعه در ناامنی کامل قرار دارد و بموازات آن‏، عده‏ای اندک دارند بر سرمایه‏های مملکت چنگ بیشتری می‏اندازند و نیز از قبل آن‏ها، در کاخ‏ها و در خانه‏های مجلل به حیات طفیلی‏شان ادامه می‏دهند.

متأسفانه پیدایی چنین وضعیتی روزبه‏روز وسیع‏تر و عریان‏تر می‏شود تا جائی‏که صدای خودی‏های‏شان هم در آمده است. «علیرضا زاکانی»، نماینده سابق مجلس اخیراً گفته است «آدم‌های زالو صفت به یکدیگر سرویس می‌دهند؛ ‌در واقع او را فراری دادند و عناصر فاسد دست به دست هم دادند و شبکه درست کردند و این شبکه همه‌گیر شده است. آلان در جامعه صحبت از فساد چند هزار میلیاردی مثل فساد 500 میلیاردی، هزار میلیاردی، 2 هزار میلیاردی، و حتی 9 هزار میلیارد تومانی مطرح است».

یا اینکه «آیت‏الله عبدالله جوادی آملی» پیرامون غارت اموال عمومی توسط همپالگی‏اش می‏گوید: «.. باید یک تقویم سیاسی باشد که در آن غارت‏های کشور ثبت شود. غافل شدن از اختلاس‌های نجومی سبب شد تا عده‌ای از این فرصت برای غارت کشور استفاده کنند. در کشور دهه‏های مختلف فرهنگی هم‏چون دهه کرامت، دهه ولایت و امثالهم وجود دارد. برخی در مقابل این دهه‌ها، دهه غارت و چپاول کشور راه انداختند».

دُرست است و بر خلافِ گفتۀ «زاکانی»، فسادِ اقتصادی از جانب سران نظام و عناصر وابستۀشان، موضوعِ تازه و یا مختص به دُورۀ کنونی نیست؛ دُرست است و بر خلافِ گفتۀ «زاکانی»، از آغازِ بر سر کار گماری نظام توسط قدرت‏مداران بین‏المللی، مفسدان و سرکوب‏گران، از سرِ خیرِ حکومت‏مداران و دولت‏مردان پول‏های کلانی به جیب زده‏اند و در همانحال از تیررسِ دم و دستگاه‏های قضائی نظام در امان مانده‏اند؛ دُرست است و بر خلافِ نظر «جوادی آملی»، صرفاً دهۀ کنونی را نمی‏توان بعنوان دهۀ چپاول و اختلاس به حساب آورد، بلکه دهه‏های ماقبل هم، جامعه و توده‏های ستم‏دیده، شاهدِ تعرض به اموال عمومی و سرمایه‏های مملکت از جانب سران رژیم و دیگر نهادها و موسسات ذیربط‏شان بُوده‏اند. و بالاخره دُرست است و همۀ این‏ها در چنین سیستم و مناسباتی، متداول به حساب آمده و روشن است که وجود و مشاهدۀ چنین مصائب و غارت‏گری‏ها، مغایر با قوانین رژیم جمهوری اسلامی نیست. چرا که سرمایه‏داران بین‏المللی، عناصرِ وابسته‏ای هم‏چون «جوادی آملی» را بر سر کار گمارده‏اند تا سیاست‏های چپاول‏گرانۀ سران نظامِ پیشین را پی گیرند؛ بر سر کارشان گذاشته‏اند تا دست‏رنج کارگران و زحمت‏کشان را بالا به کشند و هرگونه اعتراض و مخالفتی را وحشیانه سرکوب کنند. آری، همۀ این‏ها در چنین نظام‏هایی عادی‏ست و مهمتر از آن، همۀ آنان سر و ته یک کرباس‏اند و با هر سلیقه و اختلافی، سوار بر قطار و واگن واحدند و هدف و مقصدشان یکی است. علاوه بر همۀ این‏ها و بطور یقین می‏توان گفت که تاریخ سیاسیِ چهار دهۀ عناصر و ارگان‏های استثمار و سرکوب‏گر نظام، در مقابلِ این نظر نیست که بنیۀ سران حکومت، با تعرض به معیشتِ بدیهی‏ترین زندگی میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش و دیگر توده‏های ستم‏دیده ریخته شده است. پس سیاست‏ها و کارکردهای سال‏های آغازین و هم‏چنین آخرین سال‏های دهۀ نودِ حکومت‏مداران و دولت‏مردان، تفاوتی از هم‏دیگر نداشته و دهه به دهه، زندگی مردم را به سمت خرابیِ هر چه بیشتر سوق داده‏اند و متعاقباً دهه به دهه گستاخانه‏تر، بر میزانِ سرکوب و بر تعرض به مطالبات پایه‏ای کارگران و زحمت‏کشان افزوده‏اند.

کارگر را به دلیلِ طرح حقوق معوقه‏اش و آن‏هم در ملاءعام به شلاق می‏بندند و به حبس‏های طولانی‏مدت محکوم می‏کنند؛ زبانِ معترضین را قطع می‏کنند؛ بر سر و صورتِ زنان اسید پاشیده و وحشیانه به آنان حمله می‏کنند؛ با مدرن‏ترین سلاح و تجهیزاتِ جنگی، به جانِ جوانان عاصی و فارغ از آیندۀ روشن می‏افتند تا ندای حق‏طلبی و آزادیخواهی را در نطفه خفه سازند؛ آری، این‏ها از زمره «کرامت» و پیآمدهای سیاسی – اقتصادی نظام جمهوری اسلامی در حق میلیون‏ها تودۀ دربند می‏باشد و بدون کم‏ترین شک و تردیدی، مختص تمامی دهه‏های حکومت جمهوری اسلامی است.

به عبارت دیگر، فقر در جامعۀ ایران دست بالا را دارد، به این دلیل که عده‏ای مفت‏خور بر مسند قدرت‏اند؛ غارتِ اموال عمومی از صافی و از دالان‏های دم و دستگاه‏های قضائی نظام عبور می‏کند، به این دلیل که مکانیزم و سیستم حاکم بر جامعه، با چنین سیاستی پی ریخته شده است؛ پول کارگران را بالا می‏کشند، به این دلیل که سرمایه‏های نجومی سرمایه‏داران و صاحبان تولیدی، بیشتر و بیشتر شود. در نتیجه عامل اصلی و گستردگی شکاف طبقاتی و بویژه استفادۀ یک درصدی جامعه، از سرمایه‏های مملکت باعث شده است تا مردم در مضیقۀ هر چه بیشتری قرار گیرند و قادر به تهیۀ نان شب‏شان نباشند؛ نانی که این‏روزها به یکی از غذاهای اصلی میلیون‏ها انسانِ رنجدیده تبدیل شده است.

با این اوصاف «پادرمیانی» و یا «توجه» این و یا آن عنصر وابسته به قانونِ ارتجاعی نظام جمهوری اسلامی، مبنی بر غارت و دزدی‏های کلانِ مملکت توسط خودی‏های‏شان، چیزی جز فریب و ریاکاری، چیزی جز تطهیر چهرۀ نفرت‏بار خویش و جناح‏های خودی نیست. معلوم است که «توجه» و طرح مصائب و معضلات اجتماعی، و هم‏چنین دعوا مرافه‏های سیاسی بین بالائی‏ها، جدی نیست و بدردِ مردم نخواهد خُورد. چرا که این قضیه به قدمت و به پیشینۀ نظام جمهوری اسلامی بر می‏گردد و قطعی شده است که هر عنصر وابسته به بالائی‏ها، و یا هر جناحِ حکومتی – دولتی، بر بخش‏هایی از اقتصادِ ایران چنگ انداخته‏اند و هم‏سو و هم‏گام با دیگر عناصر و نهادهای وابسته به نظام، در غارت، در استثمار و در سرکوب بدیهی‏ترین خواست‏های کارگران و زحمت‏کشان، زنان و دیگر قربانیان نظام امپریالیستی سهیم‏اند؛ قطعی شده است که همۀ آنان در رواجِ بی‏عدالتی‏ها و نابرابری‏ها ذینفع‏اند و بنابراین جنگ و دعواهای‏شان، سهم‏بری هر چه بیشتر و بویژه طولانی‏تر کردن عمرِ فضاحت‏بار نظام جمهوری اسلامی است.

خلاصه سران نظام جمهوری اسلامی با تمامی همراهان‏شان به مدت چهار دهه جان مردم را به لب‏شان رسانده‏اند و بمدت چهار دهه، با بی‏رحمی تمام، کارگران و زحمت‏کشان را سرکوب کرده‏اند تا سیکلِ سیاسی – اقتصادی نظام امپریالیستی از روندِ معمولی‏اش باز نماند. در بستر چنین واقعیاتی‏ست که باید گفت ساعاتی از تقویمِ سیاسی سران رژیم جمهوری اسلامی، خالی از غارت، خالی از دربدر کردن مردم، خالی از تعرض به معیشت میلیون‏ها انسان دربند و خلاصه خالی از دستگیری، شکنجه و مثله کردن بدنِ هزاران کمونیست، مبارز، مخالف و معترض در درونِ جامعه نیست. دیر وقتی‏ست که وقتِ سران نظام جمهوری اسلامی به سر رسیده است و بُو برده‏اند که چنانچه زبانه‏های خشم و نفرتِ همگانیِ مردم، بر فضای جامعه طنین‏انداز شود، دودمان‏شان بر باد خواهد رفت. کاملاً بر زمینه‏ها و بر بنیان‏های چنین وضعیتی واقف‏اند و می‏دانند که راهِ فراری نیست. به همین دلیل – و گاهاً – دارند ژستِ انسان‏دوستی می‏گیرند و ریاکارانه از غارتِ اموال عمومی مملکت – از جانب رقیبان خودی -، حرف بمیان می‏آورند، در حالیکه نظامِ جمهوری اسلامی با تمامی جناح‏ها و دار و دسته‏های‏اش، عاملِ و عارضۀ بدبختی، کارتن‏خوابی و قبرخوابی، کُشت و کُشتار کارگران، زحمت‏کشان، محرومان و بویژه تعرض به بدن‏های نحیفِ کودکان‏اند. پس جنگ مردم، نه با بخش‏هایی از جناح‏ها و یا عناصر رژیم، بلکه با کلیت آن است؛ چرا که هیچ‏کدام‏شان تفاوتی با هم ندارند و همۀ آنان، مدافع پر و پا قرص قانون اساسی و سیاست‏های سرکوب‏گرانۀ نظام‏اند. بر این اساس تا مادامیکه مناسبات و قانونِ ظالمانۀ نظامِ جمهوری اسلامی، بر بالای سرِ جامعه و میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش سنگینی می‏کند، زندگی و جان مردم در امنیت نخواهد بُود. این امر خطیر – یعنی تضمین و تأمین جان و مالِ محرومان -، بر عهدۀ طبقۀ کارگر است؛ تنها طبقۀ کارگر و در همراهی با دیگرِ زحمت‏کشان و محرومان است که قادر خواهد بُود، جامعه را از شرِ طبقۀ سرمایه‏داری وابسته و دیگر اعوان و انصارش نجات دهد و پرچمِ محترم شمردن به حقوقِ پایه‏ای سازندگان اصلی جامعه را به اهتزاز در آورد؛ تنها در زیر سایۀ چنین پرچم و مناسباتی‏ست که فقر ریشه‏کن و برابری جایگزین شکاف و درزهای طبقاتی خواهد شد.

 

دسته‌ها:پيوندها
  1. ناسیونالیست ها خائن هائی هستند که از پشت خنجر می زنند!
    7 اکتبر 2019 در 5:09 ب.ظ.

    نویسنده در این نوشتار از هر دری سخن گفته است به جز خائن هائی که از پشت خنجر می زنند!

    رفیق! هنگام نبرد با دشمن به پشت سرت هم نگاه بکن تا خائن های آماده به کاری را ببینی که آماده از پشت خنجر زدن هستند! بدون ریشه کن کردن خائن هائی که از پشت خنجر می زنند ستمدیدگان نمی توانند از بیداد بیدادگران خود را برهانند و تنها نبرد ستمدیدگان با دشمنان ستمگر کارساز نیست و پیکار با خائن ها نیز باید در برنامه کار ستمدیدگان باشد! وگرنه ستمدیدگان ایرانی بدون ریشه کن کردن خائن ها پیروز نخواهد شد و حتی اگر رژیم ولایت فقیه هزار بار نیز نابود شود از چاله درخواهند آمد و به چاه خواهند افتاد! که در این باره نگاه کردن به نوشتاری در لینک زیر سودمند است

    http://iranglobal.info/node/69652

  1. No trackbacks yet.

بیان دیدگاه