کودکان غزه جنگ را تجربه کردهاند
40 درصد از جمعیت دو میلیون و سیصد هزار نفری غزه را کودکان زیر 14 ساله تشکیل میدهند؛ نسلی که با جنگ زاده شد و تابهحال از آنان هزاران کشته، مجروح و معلول گرفته است.
براستی چه توصیف و یا تصویری میشود از کودکان غزه به دنیای انسانیت و به بیرون ارائه داد؟ چه دلیل تراشی و یا سند غیر حقیقی را میشود عرصه کرد و از جنایات ارتکابی دولت اسرائیل از کشتار بیدفاعترین انسانها در غزه به جهانیان طفره رفت؟ آیا فیلمهای مخابره و عکسهای منتشر شده از سرزمین جنگ و خون، و نیز تخریب خانههای مردم به اندازه کافی گویا و یا دربرگیرنده اوج توحش و وحشی گیری بانیان وضعیت کنونی در قبال میلیونها انسان دردمند غزه نیست؟ اضافهتر اینکه آیا کودکان مستحق چنین ترمهای زندگی و خواستههای بی انتها تعداد اندکی از آحاد جامعه هستند؟
البته سئوالات متناوبی را میشود در حول و حوش موضوع فوق کرد و یا از زوایای گوناگون به آنچه بر سر کودکان غزه و از زمان محاصره دولت اسرائیل آمده است، پرداخت. امّا جدا از هر تعبییر و یا تفسیری، چند مورد روشن است و اینکه نسلی در اثر محاصره دولت اسرائیل بدنیا آمد؛ با صدای توپ، بمباران و گلوله آشنا شد؛ از رفتن به مدرسه به دور [بود و] هست؛ اسباب بازی و نقاشیهایش پوکههای گلوله، خانههای تخریب شده و نظایر اینها شده است؛ در اثر جنگ متحمل مشکلات جسمی – روانی شده و بعضاً از آنان خانواده، دوستان و قوم و خویشانشان را ازدستدادهاند و متعاقباً بار سیاستهای جنگطلبان را بدوش کشیدهاند.
در یک توضیح کوتاه، اینها نظم و ترتیب بسیار کلی از زندگی کودکان غزه است که مدافعین نظم نابرابر، در برابر بیدفاعترین انسانها پی ریختهاند؛ حامیان نظمی که دنیا را به منجلاب کشیدهاند و مجالی برای زندگی درخور انسانی محرومترین اقشار ستمدیده باقی نگذاشتهاند. شوربختانه این روزها مشاهده صحنههای زنان و کودکان صدمهدیده غزه بسیار دلخراش، تکاندهنده و در همان حال عدهای سرمست از رویدادهای اخیر هستند. پیداست که هیچ حرف، حدیث و یا نوشتهای قادر به توضیح اوضاع کنونی غزه نیست، زیرا که مقیاس جنایات ارتکابی آنقدر بالاست تا جائیکه دم و دستگاههای وابسته به دولتهای امپریالیستی [همچون نهادهای حقوق بشر] از شدت آن بظاهر متأثر، و نیز بظاهر مخالف آنچه در غره در شرف وقوع است، هستند. امّا دولت اسرائیل در چهارچوب حمایتهای عملی و «قانونی» دولت امریکا و دیگر قدرتهای بزرگ، بر ادامه کشتار کودکان و تودههای غزه مُصر هست و روزانه جان تازهای از کودکان، زنان و جوانان را میگیرد. هیچ قسمتی از سرزمین اشغالشده غزه امن نیست و ارگانهای سرکوبگر اسرائیل چند وقتی است که بیمارستانها را به میدان جنگهای مطابق با خواستهها و سیاستهایشان تبدیل کردهاند. پرسش این است که چطور میشود چنین اعمال شنیع و حقایق دردناک را در نسخه «مبارزه» با حماس پیچید و مفتخر ازآنچه بر سر کودکان، زنان، مردان و جوانان غزه آمده است، پیچید. بیش از هفت دهه اشغال و بیش از دو دهه محاصره، حاصل سیاستهای قدرتمداران بینالمللی و دولت سرکوبگر اسرائیل در سرزمین فلسطینیان است. جدا از محرومیتهای روزانه هزاران توده غزه در دو دهه اخیر به دلیل ناتوانی از تهیه نیازهای اولیه زندگی و حصار، از غزه خارج نشدهاند و میلیونها کودک، از زندگی کودکانه بدور بودهاند و در عوض بیش از شنیدن صدای زنگ مدارس و فراگیری تحصیل باهم و سن سالهایش، جنگ را تجربه کرداهاند و با صدای گلوله، توپ و بمباران آشنا شدهاند.
این وضعیت دهشتناکی است که جانیان بشریت برای کودکان ساختهاند و این جهانی است که عدهای جنایتکار خواهان ادامه و حامی آن هستند. مقام، منزلت و مکان کودک خیابانهای ناامن و پشت حصارهای بوتنی، سیمی و نظامی دولتهایی همچون دولت سرکوبگر اسرائیل نیست. معلوم است که کار بست چنین متد و منطقی مولد تنفر و انزجار از سودجویان و بانیان در هم پاشیدن زندگی کودکان است. تابهحال [طی چهار هفته اخیر] بیش از یکمیلیون نفر از مردم غزه را آواره کردهاند تا نقشههای سیاسی – اقتصادی شوم خود را پیاده کنند و عکس دروغگوییها، هدف تسلط بر ذخایر گاز و نفت کشف شده در نوار غزه است؛ موضوع مخالفت با سیاستهای حماس در نوار غزه نیست. چرا که حماس بمانند دیگر دار و دستههای مرتجع و مسلح مجری و بازیگر سیاستهای امپریالیستی در منطقه و نوار غزه است. وجودشان برابر با پیشبرد بهتر سیاستها و برنامههای رودررو و نیمه تمام امپریالیستی است. به همین دلیل افروختن بیش از پیش شعلههای جنگهای مخرب نه «مبارزه» با تروریست و نظایر اینها بلکه دنبالهروی از سهماندوزی فراتر است. بطورمثال و بر اساس گزارش بنیاد «کودکان را نجات دهید»، یکششم کودکان در مناطق جنگی زندگی میکنند که سوریه، یمن، افغانستان و سومالی و غیره ازجمله آناند. یعنی نزدیک به 200 میلیون کودک و جوان بهزور به میدانهای جنگهای امپریالیستی کشانده شدهاند؛ نیز نزدیک به 500 میلیون نفر از فراگیری مهارتهای اولیه آموزشی به دور هستند.
با این حساب و بنابه چنین حقیقتی چه آیندهای را میشود از زندگی کودکان جهان و بخصوص از کودکان غزه به دنیای انسانی عرضه کرد؟ دنیایی که در آن جنگ و متعاقباً تخریب، به فلسفه رسمی و روزانه قدرتمداران بزرگ و دولتهای سرکوبگری همچون دولت اسرائیل تبدیل شده است. دنیایی که تمایل و هدف شان سرقت منابع و ثروتهای جامعه و متعاقباً ناامن کردن زندگی آیندهسازان است. جنگی که زندگی کودکان غزه را احاطه و جان بیش از 40 درصد را قربانی سیاستهای امپریالیستی کرده است.
خلاصه هیچ راهی تحت حاکمیت قدرتمداران بزرگ و دولتهای وابستهای همچون دولت سرکوبگر اسرائیل نیست. روشنتر اینکه سخن گفتن از آرامش و آسایش در زیر حاکمیت دولتهای امپریالیستی و دار و دستههای مسلح و ارتجاعی همچون حماس پوچ و اضافهگویی است؛ هیچیک از راههای ارائه شده از سوی دم و دستگاههای امپریالیستی و نهادهای حقوق بشر چارهساز نیست. مشکل اساسیِ وضعیت کنونی قدرتمداران بزرگ و کوچک و دستجات وابسته بدانها هستند. به این علت که همه آنها مخل آرامش و آسایش، و سارقان اصلی ثروتهای جامعه و رشد و بالندگی کودکان در غزه هستند. تجربههای تاکنونی خلاف این نظر نیست که وجود لحظهایشان برابر با تداوم جنگ، جنایت و توحش و نیز تلف شدن بیش از پیش کودکان در سرتاسر جهان و بخصوص در سرزمین اشغال شده فلسطین هست. همه آنها دروغگو، سفسطهگر و ریاکار هستند و تنها حاکمیت مطابق با منافع میلیونها انسان دردمند و کارگر متضمن آیندهای بهتر و سرشار از سرزندگی و بالندگی برای کودکان غزه است. پس پناه بردن به نهادهای حقوق بشر، سازمان ملل و نظایر اینها نه تنها چارهساز بلکه زخمهای کهنه شده را چرکینتر و بر میزان هزینهها خواهد افزود. هیچک از طرفین جنگ محق نیستند و مستحق دفن هستند و جنگهای آنان در خدمت به بشریت نیست و خیل عظیمی از نیروی انسانی را به کام مرگ کشانده است. میدانهای رشد کودکان، میدانهای جنگهای انتخابی طبقات زورگو و سازماهای مسلح ارتجاعی نیست. کودک غزه مستحق زندگی در حصار و تجربه جنگهای امپریالیستی نیست و باید بدور از ناامنی و با استفاده از امکانات جامعه، زندگی کودکانه خود را پی گیرد. موضوعاتی که در گرو برقراری نظام مبتنی بر برسمیت شناختن حقوق کودکان برهبری طبقه کارگر هست.